Friday, 26 January 2007

نام نگاشت



در بحث موسيقي داخلي از تناسب آوايي و نقش احتمالي آن در افزايش تأثير شعر سخن گفتيم. شبيه اين تناسب در شكل نوشتاري شعر نيز مي تواند پديد آيد. واقعيت اين است كه شكل نوشتاري بعضي كلمات، مي تواند تداعي كننده معاني آنها باشد و در نتيجه ياريگر شعر. "در خط نستعليق در واژه "شمشير"، به ويژه در هجاي اول، خود شمشير ديده مي شود و شايد حرف "ن" در واژه "نان" قرص نان را تداعي مي كند، و در واژه "داس" حرف "س" به خطّ نستعليق خود "داس" است، همچنين شيب ملايم "سرسره" نشان دهنده سرسره است. واژه هاي "دشت" و"پست" گستردگي را مي رساند و شكل واژه هاي متضاد آنها يعني "كوه" و"بالا" بر ارتفاع دلالت دارد. واژه "گيسو" بيش از واژه "مو" بر مفهومش دلالت دارد و حرف "ك" در واژه هاي "كمند" و "كمان" شايد تناسبي با مفهوم آنها را برساند و واژه "كج" از "كژ"، كج تر است." بهره گيري شاعران از اين تناسبها ـ البته اگر به افراط نكشد ـ مي تواند به تجسّم بهتر مفاهيم مورد نظر آنها كمك كند، به ويژه در عصر حاضر كه شعرها بيشتر به صورت نوشتاري ارائه مي شوند. در اين پاره از يك شعراحمد شاملو، احمد، شاملو، شكل كلمه "كج" مي تواند تداعي كننده قوس باشد و شاعر گويا عمداً آن را در آخر مصراع نهاده تا توجه را بر آن متمركز كند: هنوز در فكر آن كلاغم در درّه هاي يوش: با قيچي سياهش بر زرديِ برشته گندمزار با خِش خِشي مضاعف از آسمان كاغذي مات قوسي بريد كج... بعضي شاعران، گذشته از توجه بر شكل كلمات، كوشيده اند در شيوه نگارش شعر نيز چنين تناسبهايي را رعايت كنند. طاهره صفارزاده، طاهره، صفّارزاده كه در سرودن چنين شعرهايي شهرت دارد، در شعري، آن جا كه سخن از پلكان است، شيوه نوشتن را به صورت پلكان در مي آورد: من به تو از طريق اين پلكان مربوط مي شوم و عليرضا قزوه، در اين جا كوشيده است با زير هم نوشتن "چكه چكه" و حروف كلمه "باران"، چكيدن و باريدن را تصوير كند:مردان واژه هاي موونّث "پرتاب" مي شوند "پير" مي شوند "چكهچكه" مي شوند. "باران"مي شوند.

No comments: